سايت ايثار و مقاومت عبدالصمدقرائتی (privacy policy )

سايت ايثار و مقاومت عبدالصمدقرائتی (privacy policy )

پايگاه خبري و اطلاع رساني مردمي كد:8912

منوي اصلي

آرشيو مطالب

لينکستان

ساعت

امکانات


نام :
وب :
پیام :
2+2=:
(Refresh)

خبرنامه وب سایت:





آمار وب سایت:  

بازدید امروز : 7
بازدید دیروز : 0
بازدید هفته : 102
بازدید ماه : 1815
بازدید کل : 131661
تعداد مطالب : 800
تعداد نظرات : 10
تعداد آنلاین : 1



Rbiter.com”>


عنوان 20200 : شهادت امام رضا علیه السلام + چند خبر مرتبط

عنوان 20200 : شهادت امام  رضا علیه السلام +بازتاب قتل امام(ع) در زمان مامون + پیشگویی امام(ع) و اجدادش + خوشه های مرگ، چشمه های اشک شهادت امام رضا(ع)

 

رضا علیه السلام منابع مقاله:
زندگی سیاسی هشتمین امام، شهیدی، سید جعفر؛  حکمرانان از نظر برخی فرقه هانکته مهمی در اینجاست که باید حتما خاطرنشان کنیم. برخی از فرقه های اسلامی معتقدند که اطاعت از حکام واجب است و بهیچوجه نمی توان با آنان از در مخالفت درآمد و یا بر ضدشان قیام کرد. دیگر فرق نمی کند که ماهیت حاکم چه باشد، حتی اگر مرتکب بزرگترین گناهان شود و یا هتک مقدسات کند. معنای این عقیده آن است که حاکم هر چند بیگناهان را که از اولاد رسول خدا هم باشند بکشد، باز اطاعتش واجب و تمرد از وی حرام است. این مساله جزء معتقدات برخی از فرقه های اسلامی است مانند: اهل حدیث، عامه اهل سنت، چه پیش و چه بعد از امام اشعری که خود او نیز به همین مطلب عقیده مند بود. برای تایید این عقیده احادیثی هم به پیغمبر(ص) نسبت داده اند، ولی متوجه نبودند که این بر خلاف نص صریح قرآن و حکم عقلی و وجدان می باشد. بازتاب این اعتقاداین باورداشت بازتاب گسترده ای بر اندیشه های نویسندگان، مورخان و حتی علما و فقهایشان بر جای نهاده که به موجب آن خود را مجبور می دیدند که لغزشها و جنایات حکام را بپوشانند و یا توجیه و تاویل نمایند. یکی از خواستهای این حکام آن بود که حقایق مربوط به ائمه علیهم السلام را از نظر مردم پنهان نگه داشته و یا آنها را به گونه بدی بازگو کنند. در این باره علما، نویسندگان و مورخان از هیچ کوششی فروگذار نمی کردند و برای اجرای اراده حاکم که - بر حسب عقیده جبری که خود آنها جعل کرده بودند - اراده خداست، نهایت امکانات خود را به کار می گرفتند. از اینرو می بینیم که در بسیاری از کتابهای تاریخی نه تنها زندگی امامان ما نوشته نشده بلکه حتی نامشان هم برده نشده است. دلیل این رویداد نه آن بود که امامان(ع) افرادی گمنام و ناشناخته بودند یا آنکه کسی به آنها توجهی نمی نمود. زیرا هر چه بود مردم یا از روی دوستی و تشیع و یا از روی دشمنی و مبارزه با آنان سر و کار داشتند. با اینوصف، حتی نام آنان را در بسیاری از کتب تاریخی نمی یابیم. در حالی که آنها حتی از ذکر داستانهایی مربوط به آوازخوانها، رقاصه ها و حتی قطاع طریق خودداری نمی کردند. اینها خیانت نسبت به حقیقت به شمار می رود، یعنی این نویسندگان در برابر نسلهای آینده خود مرتکب خیانت شدند و امانتی را که لازم بود بعنوان نویسنده رعایت کنند، هرگز نپاییدند. در چنین شرایطی شیعیان اهلبیت از امکانات کمی برای ذکر حقایق مربوط به امامان خویش برخوردار بودند. آنان همواره تحت تعقیب حکام قرار گرفته و جانشان همیشه در مخاطره بود. اکنون می پرسید پس چرا خلفا آنهمه علما را ارج می نهادند. چرا آنها را از دورترین نقاط نزد خود فرا می خواندند. آیا این شیوه با موضع خصمانه ای که آنان در برابر اهلبیت اتخاذ کرده بودند منافات نداشت؟ پاسخ این سؤال روشن است. نخست علت سوء رفتارشان با ائمه این بود که اولا چون می دانستند که حق حکمرانی از آن آنهاست پس می کوشیدند تا با از بین بردنشان این حق نیز پایمال شود. ثانیا ائمه هرگز حکام مزبور را تایید نمی کردند و هیچگاه از کردارشان ابراز خشنودی نمی داشتند. ثالثا ائمه با رفتار نمونه و شخصیت نافذ خود بزرگترین عامل خطر برای جان خلفا و دستگاه قدرتشان به شمار می رفتند. اما اینکه چگونه علما را آنهمه تشویق می کردند، برای تحقق بخشیدن به هدفها سیاسی معینی بود. البته این حمایت تا حدودی رعایت می شد که زیانی برای حکومتشان در بر نداشته و علم و عالم یکی از ابزار خدمت به آنان می بود. آنها می خواستند از این مجرا هدفهای زیر را تامین کنند: 1 - دانشمندان که طبقه آگاه جامعه را تشکیل می دادند زیر مراقبت و سلطه آنها قرار گیرند. 2 - به دست این دانشمندان بسیاری از نقشه های خود را به شهادت تاریخ عملی سازند. 3 - خود را در نظر مردم دوستدار علم و عالم جلوه می دادند تا بدینوسیله جلب اطمینان بیشتری کنند و طرد اهلبیت با استقبال از علما به نحوی جبران می شد. 4 - تشویق علما وسیله ای برای پوشاندن چهره ائمه و به فراموشی سپردن یاد آنها بود. پس مقام علم و عالم در حدود همین هدفها برای خلفا محترم بود. و گر نه هر بار که از سوی شخصیتی احساس خطر می کردند در رهایی از چنگش به هر وسیله ممکن دست می یازیدند. احمد امین درباره منصور می نویسد: «معتزلیان را هر بار که لازم می دید فرا می خواند و محدثان و علما را نزد خویش دعوت می کرد، البته این تا وقتی بود که آنان برخوردی با سلطه اش پیدا نمی کردند، و گرنه دستگاه کیفری علیه شان به کار می افتاد» (1). آری، همین منصور بود که «ابوحنیفه » را مسموم کرد و بر امام صادق که از بیعت با محمد بن عبدالله علوی سرباز زده بود، همراه با خانواده و شاگردانش، بسیار تنگ می گرفت. بهرحال، اکنون برگردیم و کلام خود را از آنجا دنبال کنیم که گفتیم حکام بسیار می کوشیدند تا حقایق مربوط به ائمه(ع) باز گفته نشود و یا آنکه بگونه نادرستی آنها را به مردم عرضه می کردند و در این باره از کسانی که عنوان «دانشمند» داشتند نیز کمک می گرفتند. بنابراین، این راست است اگر بگوییم ابن اثیر، طبری، ابوالفداء، ابن العبری، یافعی و ابن خلکان از آن دسته از دانشمندانی بودند که به حقیقت و تاریخ خیانت کردند و در نگارش وقایع انصاف و بیطرفی لازم را نداشتند. مثلا یکی از موارد لغزش اینان که بوضوح حاکی از تعصب آنان و اطاعت کورکورانه شان از حکام است مطلبی است که درباره نحوه درگذشت امام رضا(ع) نوشته اند. طبق نوشته ایشان امام انگور خورد و آنقدر زیاد خورد که به مرگش منتهی گردید. (2) ظاهرا ابن خلدون هم که شخصی اموی مشرب بود می خواسته از اینان پیروی کند که در تاریخ خود چنین آورده: «چون مامون به طوس وارد شد، امام رضا بر اثر انگوری که خورده بود بطور ناگهانی در گذشت. . . » (3) براستی که این حرفها عجیب است. آخر چگونه انسان می تواند چنان پرخوری را درباره یک آدم معمولی بپذیرد تا چه رسد به امامی که همه به دانش، حکمت، زهد و پارسائیش اعتراف داشتند. آیا انسان عاقل هیچ به خود اجازه چنین پنداری می دهد که شخصی عاقل و حکیم همچون امام با پرخوری دست به خودکشی زده باشد؟ آیا کسی در طول زندگی امام به یاد دارد که وی شخصی پرخور و شکم پرست بوده باشد؟ یا بر عکس، علم و زهد و تقوا، با صرفنظر از عقل و حکمت، هرگز به انسان اجازه نمی دهد تا بدان حد شکم خود را انباشته از خوردنی کند. اینها تمام ناشی از تعصب مذهبی و پیروی از تمایلات کورکورانه است که به امام چنین نسبتی را می دهند و گر نه کجا عقل و وجدان آدمی چنین رویدادی را می تواند تصدیق کند! اکنون ببینیم دیگران درباره درگذشت امام(ع) چه گفته اند. نظر برخی دیگر از مورخان با نگرشی سریع بر اقوال مورخان درباره درگذشت امام(ع) به بررسی ناهماهنگی گفته ها و نقطه نظرهایشان خواهیم رسید. عده ای در این باره فقط خود حادثه را گزارش کرده اند ولی هیچگونه ذکری از علت آن ننموده اند و فقط بر سبیل تردید چنین آورده اند: «گفته می شود که او مسموم شد و درگذشت » (مانند یعقوبی در جلد دوم ص 80 از تاریخش). نظر دسته سوم عده ای دیگر مسموم شدن امام را پذیرفته اند ولی معتقدند که این جنایت به دست عباسیان صورت گرفت. سید امیر علی دارای همین عقیده بود که احمد امین نیز بدان اشاره کرده. (4) برای این نظر سند تاریخی جز آنچه که «اربلی » نقل کرده، وجود ندارد. وی عبارتی مبهم در این باره نوشته: «چون دیدند که خلافت به اولاد علی انتقال یافته علی بن موسی را سم دادند و او در رمضان به طوس درگذشت » (5). نظر چهارم برخی نیز گفته اند امام به دست مامون مسموم گردید ولی این به رهنمود و تشویق فضل بود. به نظر ما مامون هرگز نیازی به تشویق یا راهنمایی برای انجام این کار نداشت، چه خود موقعیت امام را بخوبی احساس می کرد. روشن است که این نظریه برای تبرئه مامون ابراز شده، چه فضل مدتها پیش از امام به دست مامون کشته شده بود. از این گذشته، چگونه می توان باور کرد که مامون این جنایت را تنها به خاطر خوشایند فضل انجام داده و خودش هیچگونه تمایلی بدان نداشته است! نظر پنجم برخی دیگر گفته اند که امام به مرگ طبیعی درگذشت و هرگز مسمومیتی در کار نبود. برای اثبات این موضوع دلایلی ذکر کرده اند. یکی از این افراد «ابن جوزی » است که پس از نقل قول از دیگران که نوشته اند پس از یک استحمام در برابر امام(ع) بشقابی از انگور که بوسیله سوزن زهرآلود مسموم شده بود، نهادند و او با تناول انگورها مسموم شده بدرود حیات گفت، ابن جوزی می نویسد که این درست نیست که بگوییم مامون عامل مسموم کردن وی بوده باشد. چه اگر اینطور بود پس چرا آنهمه در مرگ امام ابراز حزن و اندوه می کرد. این حادثه چنان بر مامون گران آمد که از شدت اندوه چند روز از خوردن و آشامیدن و هر گونه لذتی چشم پوشیده بود. (6) البته عبارت ابن جوزی حاکی از آن است که مسموم شدن امام را پذیرفته ولی منکر آنست که مامون عامل این جنایت بوده باشد. «اربلی » نیز به پیروی از ابن جوزی همین عقیده را ابراز کرده و همانگونه بر گفته خویش دلیل آورده است. احمد امین نیز از کسانی است که معتقدند کسی غیر از مامون بود که سم را به امام خورانیده، چه او حتی پس از مرگ امام و ورودش به بغداد هنوز جامه سبز می پوشید و بعلاوه، مامون با علما درباره برتری حضرت علی(ع) مباحثه می کرد (7) دکتر احمد محمود صبحی نیز چنین پنداشته که داستان مسمومیت امام رضا(ع) از مطالب ساختگی شیعه است که هرگز بین موقعیت امام در نزد مامون که از آن همه ارجمندی برخوردار بود با خورانیدن سم به او، تناقضی احساس نمی کنند. (8) دلایل کسانی که در تبرئه مامون از جنایت سم خورانی سعی کرده اند، به شرح زیر خلاصه می گردد: 1 - پیمان ولیعهدی که به موجب آن امام پس از مامون به خلافت می رسید. 2 - بزرگداشت شان امام و تایید شرف و علم و فضیلت وی و ارجمندی خانواده اش. 3 - به همسری وی در آوردن دخترش که خود عامل تحکیم دوستی میان آن دو بود. 4 - استدلال مامون بر برتری علی(ع) در برابر علما. 5 - ابراز اندوه فراوان پس از درگذشت امام بطوری که از خوردن و آشامیدن و دیگر لذتها روی گردانده بود. 6 - دفن کردن امام در کنار قبر پدرش رشید، و اینکه او خود بر جسد وی نماز گزارد. 7 - پس از درگذشت امام، او همچنان لباس سبز می پوشید حتی پس از ورودش به بغداد. 8 - پیوسته با علویان به رغم اقدامهای مکرر بر ضدش، مهربانی می نمود. 9 - خلق و خوی مامون به او اجازه چنین جنایتی نمی داد. 10 - مسمومیت امام از جعلیات شیعه است. این خلاصه همه دلایلی بود که تبرئه کنندگان مامون آورده اند. ولی بنظر ما اینان یا به تمام حقایق، علم کافی نداشتند و در نتیجه نتوانستند نظر درستی درباره این مساله تاریخی ابراز کنند، و یا آنکه حقیقت را می دانستند ولی به داب پیشینیان خود بر ضد ائمه تعصب ورزیده به پیروی از هوای خویش و خلفایشان، حقایق مضر به احوالشان را لوث کرده اند. واقع امر اینست که تمام چیزهایی که اینان ذکر کرده اند هیچکدام مانع از آن نبود که مامون برای دفع خطر وجود امام(ع) دست به توطئه بزند، همانگونه که قبلا هم همین بلا را بر سر وزیرش فضل بن سهل آورده بود. فضل نیز مقامی شامخ نزد مامون داشت و حتی اصرار داشت که دخترش را هم به وی تزویج کند. او همچنین فرمانده خود «هرثمة بن اعین » را نیز به مجرد ورود به مرو سر به نیست کرد، بی آنکه کوچکترین مجالی برای دفاع به وی بدهد و یا شکایتش را استماع کند. توطئه های مامون گریبانگیر طاهر و فرزندانش و دیگران و دیگران نیز شد. اینان وزرا و فرماندهانش بودند که برای مامون و تحکیم پایه های قدرتش آنهمه خدمت کرده و دیگران را با زور و شمشیر به اطاعتش در آورده بودند. با اینوصف می بینیم که چگونه همه را یکی پس از دیگری به دیار عدم فرستاد در حالی که نسبت به همه نیز ابراز محبت و سپاسگزاری می نمود. مامون کسی بود که بخاطر سلطنت و حکومت، برادر خود را بکشت، حال چگونه به همین انگیزه از کشتن امام رضا دست باز دارد. آیا این معقول است که بگوییم به نظر وی امام رضا از تمام این خدمتگزاران صدیقش و حتی از برادرش محبوبتر می نمود؟ اما اینکه بر مرگ امام ابراز حزن و سوگواری نمود قضیه روشن است. مگر در آن شرایط از چنان افعی مکار و سیاست بازی می شد انتظار شادمانی و سرور برد؟ مگر هم او نبود که فضل را کشت و سپس بر مرگش اندوه فراوان ابراز داشت (9) و قاتلانش را هم که به دستور خود او بودند، از دم تیغ گذرانید. بعد هم سر آنان را نزد حسن - برادر فضل - فرستاد و دخترش هم را به عقد وی درآورد. اما پس از پیروزی بر ابن شکله، حسن را نیز از مقامش سرنگون ساخت. (10) طاهر را نیز خود او کشت ولی بیدرنگ یحیی بن اکثم را از سوی خود نزد فرزندانش گسیل داشت تا مراتب تسلیت خلیفه را به ایشان ابراز کند. سپس فرزندان طاهر را بر جای پدر بنشاند ولی بتدریج همه را یکی پس از دیگری سرنگون نمود. از این قبیل جنایات، مامون بسیار کرده که اکنون مجال ذکر همه آنها نیست. به همین قیاس، عکس العملها و گفته هایش در مرگ امام رضا(ع) نیز کوچکترین ارزشی نداشت. چه اگر راست می گفت پس چگونه دست به خون هفت تن از برادران امام بیالود و علویان را تحت شکنجه و آزار درآورد و به کارگزار خود در مصر نوشت که منبرها را شستشو دهد، چه بر فرازشان نام امام رضا(ع) در خطبه ها رانده شده بود. مامون از چه شرافتی برخوردار بود که بگوییم کشتن امام با خلق و خوی وی ناسازگار بود. آیا کشتن آن همه افراد مگر منافاتی با مهر و محبتش داشت که پیوسته نسبت به آنان ابراز می داشت. بنابراین، مهر ورزیش نسبت به امام نیز هیچگونه منافاتی با قتلش نمی توانست داشته باشد. اما اینکه علویان را بزرگ می داشت علت را خودش در نامه ای که به عباسیان نوشته، چنین بیان می دارد که این بزرگداشت جزئی از سیاست وی به شمار می رود. لذا پس از درگذشت امام رضا(ع) دیگر لباس سبز را - که ویژه علویان بود - نپوشید، هفت تن از برادران امام را به قتل رسانید و به فرمانروایان خود در هر نقطه ای دستور داد که به دستگیری علویان بپردازند. اما سخن احمد امین که نوشته علویان بر ضد مامون بسیار قیام کرده بودند، ادعایی است که هرگز صحت ندارد. زیرا در تاریخ حتی نام یک قیام پس از درگذشت امام رضا(ع) ثبت نشده، بجز قیام «عبدالرحمن بن احمد» در یمن که انگیزه اش را همه مورخان ظلم کارگزاران خلیفه نوشته اند، و همچنین شورش برادران امام(ع) که به خونخواهی وی برخاسته بودند. اما اینکه گفته اند داستان مسمومیت امام از ساختگیهای شیعه است، باید گفت که پیش از شیعه خود تاریخنویسان سنی این جنایت را به مامون نسبت داده بودند و شیعیان نیز شرح این داستان را در کتابهای اهل سنت می خواندند که منابع بسیاری از آنان را ما در همین کتاب ذکر کرده ایم. با اینهمه اگر کسی باز در تبرئه مامون و حسن نیتش اصرار دارد به این سؤال پاسخ دهد که چرا پس از درگذشت امام، مقام ولیعهدی را به فرزندش حضرت جواد(ع) عرضه نکرد، در حالی که او نیز دامادش بود و به فضل و علم و کمالاتش نیز اعتراف می کرد. حضرت جواد به رغم خردسالیش تحسین عباسیان را نسبت به فضل و کمال خویش برانگیخته بود. مناظره وی با «یحیی بن اکثم » معروف است که با چه مهارتی به سؤالهای وی پاسخ می داد (11) به علاوه، صغر سن نمی توانست بهانه عدم واگذاری مقام ولیعهدی به امام جواد(ع) باشد، چه ولیعهدی معنایش تصدی عملی امور مملکتی نیست و تازه خلفا و حتی رشید، پدر مامون، برای کسانی بیعت ولیعهدی گرفته بودند که بمراتب خردسالتر از امام جواد بودند. نظر ششم که نظری درست است! طبق این نظر امام(ع) بدون شک مسموم گردید. کسانی که بر این عقیده اند گروه بزرگی را تشکیل می دهند که ابن جوزی نیز بدانها اشاره کرده است. شیعیان بطور کلی این نظر را تایید کرده اند مگر مرحوم اربلی در کشف الغمة که خود را همعقیده با ابن طاوس و شیخ مفید دانسته است. ولی ظاهر امر چنین است که شیخ مفید نیز قایل به مسمومیت امام بوده، چه نوشته است: آن دو - یعنی مامون و رضا - با همدیگر انگوری را تناول کردند سپس امام(ع) بیمار شد و مامون نیز خود را به بیماری زد!!. . یکی از اموری که بهترین دلیل بر شهادت امام(ع) به شمار می رود اتفاق شیعه بر این مطلب است. چه آنان بهتر و عمیق تر به احوال امامان خود می پرداختند و دلیلی هم برای تحریف یا کتمان حقایق در این زمینه نداشتند. از اهل سنت و دیگران نیز گروه بسیاری از دانشمندان و مورخان هستند که منکر مرگ طبیعی امام(ع) بوده و یا لااقل مسمومیت وی را قولی مرحج دانسته اند. مانند این افراد: - ابن حجر در صواعق ص 122 - ابن صباغ مالکی در فصول المهمة ص 250. - مسعودی در اثبات الوصیة ص 208، التنبیه و الاشراف ص 203، مروج الذهب / 3 / ص 417. - قلقشندی در مآثر الانافة فی معالم الخلافه / 1 / ص 211. - قندوزی حنفی در ینابیع المودة ص 263 و 385. - جرجی زیدان در تاریخ تمدن اسلامی / 2 / بخش 4 / ص 440، و در صفحه آخر از کتاب امین و مامون. - ابوبکر خوارزمی در رساله خود - احمد شلبی در تاریخ اسلامی و تمدن اسلامی / 3 / ص 107. - ابوالفرج اصفهانی در مقاتل الطالبین - ابوزکریا موصلی در تاریخ موصل 171 / 352 - ابن طباطبا در الآداب السلطانیة ص 218 - شبلنجی، در نور الابصار ص 176 و 177 چاپ سال 1948. سمعانی در انسابش / 6 / ص 139. - در سنن ابن ماجه به نقل تهذیب تهذیب الکمال فی اسماء الرجال ص 278 - عارف تامر در الامامة فی الاسلام ص 125. - دکتر کامل مصطفی شیبی در الصلة بین التصوف و التشیع ص 226. و بسیاری دیگر. . . بازتاب قتل امام(ع) در زمان مامون چون به کتابهای تاریخی مراجعه می کنیم درمی یابیم که شهادت امام رضا(ع) به دست مامون به وسیله سم، حتی در زمان مامون نیز امری معروف و بر سر زبانهای مردم بود. بطوری که مامون خود شکوه از این اتهام می کرد که چرا مردم او را عامل مسموم کردن امام می پنداشتند! در روایت آمده که هنگام مرگ امام(ع) مردم اجتماع کرده و پیوسته می گفتند که این مرد - یعنی مامون - وی را ترور کرده است. در این باره آنقدر صدا به اعتراض برخاست که مامون مجبور شد محمد بن جعفر، عموی امام، را به سویشان بفرستد و برای متفرق کردنشان بگوید که امام(ع) امروز برای احتراز از آشوب از منزل خارج نمی شود. (12) ابن خلدون علت قیام ابراهیم فرزند امام موسی(ع) را آن دانسته که وی مامون را متهم به قتل برادرش می نمود. (13) ابراهیم نیز به اتفاق مورخان به دست مامون مسموم گردید. برادرش نیز زید بن موسی که در مصر شورش کرده بود به دست همین خلیفه مسموم شد. اینکه یعقوبی نوشته که مامون ابراهیم و زید را مورد عفو قرار داد (14) منافاتی با آن ندارد که مدتی بعد با نیرنگ به ایشان سم خورانیده باشد. چه آنان به خونخواهی برادر خود برخاسته بودند و عفو مامون یک ژست ظاهری می بود. طبق نقل برخی از منابع تاریخی یکی دیگر از برادران امام رضا(ع) به نام احمد بن موسی چون از حیله مامون آگاه شد. همراه سه هزار تن - و به روایتی دوازده هزار - از بغداد قیام کرد. کارگزار مامون در شیراز به نام «قتلغ خان » به امر خلیفه با او به مقابله برخاست و پس از کشمکشهایی هم او هم برادرش «محمد عابد» و یارانشان را به شهادت رسانید. (15) در آن ایام برادر دیگر امام رضا(ع) به نام هارون بن موسی همراه با بیست و دو تن از علویان به سوی خراسان می آمد. بزرگ این قافله خواهر امام رضا یعنی حضرت فاطمه(ع) بود (16). مامون ماموران انتظامی خود را دستور داد تا بر قافله بتازند. آنها نیز همه را مجروح و پراکنده کردند. هارون نیز در این نبرد مجروح شد ولی سپس او را در حالی که بر سر سفره غذا نشسته بود غافلگیر کرده بقتل رساندند. (17) می گویند حتی به حضرت فاطمه(ع) نیز در ساوه زهر خورانیدند که پس از چند روزی او هم به شهادت رسید. (18) دیگر از قربانیان مامون، برادر دیگر امام(ع) به نام حمزة بن موسی بود. با توجه به این وقایع درمی یابیم که مساله شهادت امام به دست مامون در همان ایام نیز امری شایع میان مردم گردیده بود. پیشگویی امام(ع) و اجدادش افزون بر تمام آنچه که گذشت یاد این نکته نیز لازم است که امام رضا(ع) شهادتش را بوسیله زهر خود بارها پیشگویی کرده بود. به علاوه، اجداد پاکش نیز سالها پیش از وی رویداد شهادت امام رضا(ع) را خبر داده بودند. می توان روایات وارد شده در این زمینه را به سه طبقه تقسیم کرد: 1 - آن دسته از روایات که از زبان پیغمبر(ص) یا ائمه(ع) نقل شده و حاکی از به شهادت رسانیدن امام رضا در طوس است. در این باره پنج حدیث وارد شده. 2 - آن دسته از روایات که از خود امام رضا(ع) نقل شده که شهادتش به دست مامون و دفنش را در طوس کنار قبر هارون، پیشگویی نموده است. پدید آورنده : کمال السید ، صفحه 64 سال جدید هجری فرا رسید. دویست و سه سال از هجرت آخرین پیامآور وحی میگذشت. آفتاب تیرماه میتابید و نور و آتش میپراکند. سرزمین خراسان، با آن بیابانها، تپهها، رملها و نمکزار، در زیر آفتاب خفته بود. کاخ «حمیدبن قحطبه» در میان باغ بزرگی میدرخشید. درختان انار در قسمت شرقی، پرچینی ساخته بودند. آن روز، امام (ع) به عادت همیشه، به مناسبت آغاز محرم، روزه بود. ابری از اندوه عاشورایی بر چهری گندمگونش نشسته بود. درونش از یادآوری صحنههای کربلا آرامش نداشت. صحنههایی همچون لحظهای که حسین(ع) تشنه از اسب بر کرانهی فرات، میان نواویس و کربلا بر زمین غلطید. امام (ع) به همنشینش - که اشعری قمی بود - فرمود: «ای سعد! از ما نزد شما قبری هست؟» _ فدآیت شوم، منظورتان قبر خواهرتان است؟ ابرهای بارانخیز در چشمان امام(ع) حلقه بستند. امام(ع) گفت: «آری! کسی که با آگاهی از مقام او به زیارتش رود، از بهشتیان خواهد بود. از پدرم شنیدم که او از پدرش نقل کرد: خداوند را حرمی به نام مکه است. پیامبر(ص) را حرمی به نام مدینه است. حرم امیرالمؤمنان(ع) کوفه و حرم ما قم نام دارد. به زودی بانویی از تبار من در آنجا به خاک سپرده میشود که نامش «فاطمه» است. هر که وی را زیارت کند (با رعآیت شرایط دیگر) بهشت برایش لازم است.» خیلی زود در تکه زمینی پاک، گنبدها، گلدستهها و مسجدها بر پا شد. اتاقی که در طوس به امام داده بودند، کنار اتاق بزرگ مأمون بود. مأمون وارد شد و امام(ع) برخاست. سعد اجازهی رفتن گرفت و بیرون رفت. مأمون جابهجا شد و سپس گفت: «ای اباالحسن! امروز جمعه است. برایم خطبهای بنویس تا برای مردم در نمازجمعه بخوانم.» _ باشد. _ ساعتی دیگر، پسر بشیر را نزدت میفرستم تا آن را بگیرد. مأمون این را گفت و پس از لحظاتی از جا برخاست. امام برایش خطبهای نوشت که اگر دل زندهای میداشت، بسی سودمند میبود. خطبه چنین بود: «... سپاس خداوندی را سزاست که نه از چیزی آفریده شد و نه برای ساختن چیزی، از نیرویی یاری گرفت. پدیدهها را از چیزی نیافرید؛ بلکه به آنها گفت: «بشو» و آنها پدید آمدند. گواهی میدهم پروردگاری جز خداوند نیست. او یگانهای بیهمتاست؛ فراتر از رقابت رقیبان. او را نه همنشینانی است و نه فرزندانی. گواهی میدهم که محمد(ص) بندهی برگزیده و امین او است. قرآن آشکار و وحی گویا و کتاب آسمانی را که در دستان ماست، با او فرستاد. با کتابش، مردم را به ثواب مژده و از مجازاتش بیم داد. درود آفریدگار بر محمد و خاندانش باد! ای بندگان خدا! شما را به پرهیزگاری اندرز میدهم؛ به تقوا از خداوندی که پنهان و آشکار شما را میداند. پروردگار نه شما را بیهوده آفریده و نه رهآیتان کرده است. زنهار! زنهار ای بندگان خدا! خداوند خود شما را [از انجام کارهای زشت] بیم داد؛ پس از انجام کاری که پشیمان میشوید و شوربختی به کف میآورید و به شکنجهی دوزخ رهسپار می شوید، دوری کنید. از دوزخی که عذاب آن سخت و سنگین است. آن، بد جایگاه و منزلگاهی است. آتشی که خاموش نمی شود؛ و چشم (دوزخیان) به خواب نمیرود و پیکرهایی که [از سختی شکنجه] نه زندهاند و نه مرده؛ در بند کشیده؛ کیفر و شکنجه داده. هر چه پوستهایشان پخته [و فرسوده] شود، به جای آنها، پوستهای دیگر آوریم تا عذاب را بچشند؛ خداوند پیروزمند فرزانه است. ما برای ستمکاران [مشرک] آتشی فراهم آوردهایم که سراپردههای آن، آنان را فراخواهد گرفت. پس ای بندگان خدا! با این پیکرهای نابود شدنی از فریادهای مرگ آفرین پیش از رستاخیز به آفریدگار پناه ببرید؛ قبل از آنکه مرگتان فرا رسد و جانتان گرفته شود ... دریغا! مرگتان فرا رسیده و کارهآیتان به پایان آمده و دیگر تمام شده است. نه راهی برای بازگشت وجود دارد و نه راهی برای پیمودن به بهشت ... خداوند ما و شما را آنگونه حفظ کند که نیکان خودش را حفظ کرده است. ما و شما را چنان رهنمون باشد که بندگان برگزیدهاش را راهنمایی کرده است.» ابن بشیر در زیر درخت اکالیپتوس بالا بلندی نشسته بود که مامون او را طلبید. او با حالت پیروی کامل حضور یافت. مأمون چند لحظه ای به او خیره ماند وسپس گفت: «دستانت را به من نشان بده!» پسر بشیر درحالیکه نشانههای پرسش در چشمان نگرانش موج میزد، کف دستانش را گشود. مأمون با تکیه بر تک تک حروف گفت: «ناخنهآیت را نچین و بلندشان کن!» منصور حیرتزده بود؛ اما بانگ برآورد: «بهچشم ای امیرمؤمنان.» _ اینک نزد رضا برو. او خطبهای به تو میدهد، آن را بیاور و در مسجد به من بده. صفها برای نماز مهیا بودند. خورشید بر فراز شهر می تابید. مأمون خطبه را آغاز کرد. نمی توانست تأثیر آن کلام مقدس و مؤثر را نادیده انگارد ... دلها فروتنی کردند و چشمها گریستند. حتی دل و پیکر مأمون نیز لرزیدند. پس از نماز، وارد اتاقش شد و چشمش به صندوق چوبین افتاد، صندوقی از چوب درخت آبنوس بود. جام شراب با ته ماندهای از شراب در آن، از شب قبل روی میز مانده بود. تا چشمش به آن افتاد، همه چیز را فراموش کرد و تنها به تخت، تاج و برگشتن به بغداد اندیشید. بغداد تنها رؤیای وی بود. سرزمین خاطراتش بود؛ با آن نوای موسیقی کنارههای رودش و خنیاگریهای موصلی و شبهای لذتبخشاش. خورشید رخ نهان میکرد. اندک اندک تاریکی میآمد تا همه چیز را رنگ هراس و ابهام زند. امام به محراب پناه برد. به دریای آرامش. مأمون کف بر کف کوبید و به لحظهای، گزمهای خم شد. _ بگویید پسر بشیر بیاید. مأمون صنوق چوبین را گشود؛ صندوقی آراسته به نقوش و رنگها. تکهای مربع از پوست آهو را از آن بیرون آورد؛ صفحهی شطرنج بود. بعد فیل، سربازان، قلعهها و اسبها را بیرون آورد. نسیم از پنجرههای گشودهی باغ به درون میوزید. مأمون شادمانه زمزمه کرد: «سرزمینی چهار گوشه وسرخ از پوست میان دو دست مهمانپرور قرار دارد یادآور نبرد است، اما نه، همانند آن است بی آنکه در آن خونی بر زمین ریخته شود این به آن حملهور میشود و آن به این و پلک جنگ بسته نمی شود بنگر به اسب که درگیر مصاف است در دو جبهه، بی آنکه طبلی کوفته و یا بیرقی افراشته شود.» یکی از خدمتکاران، برای مأمون در جام، شراب ریخت؛ در جامی که امپراتور هندوستان به وی هدیه کرده بود. پسر بشیر نفسزنان وارد شد و گفت: «مژده ای امیر مؤمنان!» _ ... ؟! _ بغدادیان ابن شکله را از خلافت خلع کردند. _خبر دارم! _ سرورم از کجا میدانی؟ پیک هنوز به طوس نرسیده است. مأمون به او نگریست و با پوزخندی بر لب، گفت: «در سرخس، هنگامی که «فضل» کشته شد، این مطلب را فهمیدم!» لحظاتی خاموش ماند و سپس با لحنی تمسخرآمیز گفت: «بیچاره عمویم! جز آوازخوانی چیزی نمی دانست. البته صدایش از صدای اسحاق موصلی لطیفتر بود.» ابن بشیر جرئت یافت و پرسید: «از عمهات علّیه چه خبر امیرمؤمنان؟» _شیطنت و بدجنسی نکن! بیا سربازها و اسبهآیت را ردیف کن. جنگ آغاز شده است. مأمون برای وزیرش اهمیتی قائل نبود. او نقشهی مهمتری در سر داشت. وزیر در گرداب افتاد. خود را در محاصرهی چهار سرباز دید. مأمون، قلعهها، سربازان و فیل را جابهجا میکرد ... وزیر سقوط کرد. ابن بشیر فریاد زد: «سرورم! بی وزیر شدهای!» _ مهم نیست! مأمون از پیروزی خویش آسوده دل بود. سربازها را هوشمندانه حرکت میداد؛ چنانکه ابن بشیر خویش را کاملاً ناتوان یافت. بازی پایان یافت و جنگ به نفع مأمون تمام شد. مأمون با انگشت به طرف شمال اشاره کرد و گفت: «حتی اگر کسی که در این قبر خفته است، برخیزد، هرگز نمی تواند مرا شکست دهد.» و سپس به همنشینش اشاره کرد و ادامه داد: «حالا برو! اما سفارشی را که دربارهی ناخنهآیت کردم، فراموش نکن.» _تا کی ناخنهایم را نچینم؟ _ تا وقتی که انارها برسند. فهمیدی؟ مرد برخاست. به احترام خم شد. از کاخ بیرون رفت. سرش جولانگاه دغدغهها شده بود. در دل شب، مأمون به بستر رفت؛ اما آوایی شنید. آوایی که به آرامی در جوبیار حیات جاری بود. رضا(ع) قرآن میخواند. خوشه های مرگ، چشمه های اشک روزها گذشتند و محرّم با خاطرات اندوهگینش رخت بربست. اینک پایان صفر و پاییز غم آفرین بود. پاییزی که دغدغهها را در دل غریبان برمیانگیخت. انارها رسیدند و ناخنهای پسر بشیر آن قدر بلند شدند که از مردم شرم می کرد. صبح بود و مأمون تنها نشسته بود. عنکبوت دسیسه درحال تنیدن تاری دیگر بود. بقچهی کوچک را گشود. در آن پودری سپید رنگ بهسان آرد ذرت بود. سیمی که به نازکی سوزن بود، به آن سم آغشت و در دانه دانههای خوشهی انگور ظرف بلورین تزریق کرد. کار ترزیق با دقت و احتیاط و با انگورهای یک طرف ظرف انجام شد. نیم روز بود که به دنبال امام(ع) فرستاد. برای وانمود کردن به دینداری، مشغول گرفتن وضو شد که امام به درون آمد. خدمتکاری بر دستان او آب میریخت. حضرت(ع) فرمود: «ای امیرمؤمنان! کسی را شریک عبادت پروردگارت قرار نده.» مأمون آنچه را که در دل می گذراند، پنهان داشت و با خشونت به خدمتکارش گفت: «ابریق را به من بده!» وضو به پایان رسید. مأمون از گوشهی چشم به امام(ع) نگریست. امام(ع) بر قالیچهی زیبای ایرانی نشسته بود. آفتاب پاییزی ، درختان انار را از نور و گرما سرشار می کرد. سآیه روشنها، تابلویی با رنگهای همآهنگ پدید آورده بودند. مأمون خوشهای انگور برداشت و به امام (ع) تعارف کرد: «ای اباالحسن! انگوری زیباتر از این دیدهای؟» حضرت بیمناک پاسخ داد: «شاید انگور بهشتی زیباتر از این باشد.» _ بخور ای اباالحسن! _ میل ندارم. مأمون با خشمی پنهان گفت: « شما انگور دوست داشتید. چه چیز باعث می شود که حالا نخورید؟! نکند مرا متهم به چیزی میکنید؟» و خود، دانهای انگور را که به سم آغشته نشده بود، در دهان گذاشت. امام دریافت که به پایان ره رسیده است و این، تن به تروری ناگزیر است. پس، خوشهی مرگ را گرفت و سه دانه از آن را به دهان گذاشت؛ اما ناگاه خوشه را پرتاب کرد و برخاست؛ آنگاه با نگاهی آتشین به مأمون نگریست. مأمون دستپاچه پرسید: «کجا؟» حضرت با صدایی که در آن اندوه پیامبران موج میزد، پاسخ داد: «به آنجا که مرا فرستادی!» او به اتاق خویش بازگشت، آنگاه حس کرد، درد، خنجری است که به آرامی و با خشونت در جگرش فرو میرود و جانش در آستانهی سفر است. دل بزرگش تاب زندگی در جهان لبالب از آشوب را نداشت. امام(ع)، آن روز را در بستر ماند. مأمون نیز وانمود کرد که بیمار است و در بستر ماند. سپس خدمتکارش را نزد حضرت فرستاد و گفت: «امیرمؤمنان می گوید: ایا رضا(ع) چیزی نیاز ندارد؟ ایا مرا پندی میدهد؟» امام، قلب حقیقت را نشانه رفت. _ به او بگو : «پندم به تو این است که به کسی چیزی ندهی که از آن پشیمان شوی. » مأمون منتظر بود، منتظر شنیدن فریاد، مویه و یا سوگواری؛ اما خبری نشد. شاید سه دانه انگور برای قتل کسی که بغداد فتنهگر او را در دوست نداشت، کافی نبود. حال امام(ع) لحظه به لحظه رو به وخامت گذاشت. تبی شدید او را فراگرفت، خبر انگور سمی در کاخ و بیرون از کاخ پیچید . مأمون همچنان در بستر ماند؛ اما تبی نبود. پیکرش تکهای گوشت سرد بود؛ بی احساس و عاطفه و بی هیچ عشقی. دل او همانند تکهای سرب بود. اندکاندک، دغدغهها وجود او را فراگرفتند. اگر رضا از دسیسهی مأمون لب به سخن بگشاید، چه میشود؟ اگر آن را به برخی از دوستان نزدیک و فرماندهان ارتش باز گوید، چه خواهد شد؟ به کسانی که از چشمان و رفتارشان احترام به حضرت خوانده میشد؟ جاسوس منزل حضرت، وارد اتاق مأمون شد و گفت: «هرثمه بن اعین به دیدار رضا(ع) آمد.» مأمون با خشم بر سرش فریاد کشید: «اینجا چه کار می کنی، احمق؟! برو و گوش بده چه میگویند!» _این کار را کردم؛ اما نتوانستم حتی یک کلمه از حرفهایشان را بشنوم. رضا با صدای ضعیفی حرف میزند و هرثمه سرش را پایین گرفته است و گوش میدهد. انگار گریه هم می کند. _برو دنبال ابن بشیر. _ به روی چشم سرورم. پسر بشیر هراسناک آمد و بیمقدمه گفت: «ای امیرمؤمنان! انارها رسیدند.» _ می دانم. آن صندوق را بگشا و بقچهی مهروموم شده را به من بده. پسر بشیر، بقچهی زرد رنگ را آورد. مأمون گفت: «مهر را بکشن . دستت را داخل آن بکن و دارویی را که در آن است، به هم بزن.» پسر بشیر تمام کارها را بی پرسش کرد. آنقدر آرد سپید را به هم زد که ناخنهایش پر از آرد شدند. مأمون برخاست و بقچه را در صندوق گذاشت. رو به خادمش کرد و گفت: «الان میرویم به عیادت رضا(ع). تب دارد.» _ ...؟! _ چرا مثل ابلهان مینگری؟ خلیفه وانمود کرد که به سختی از جا برمیخیزد. او به سوی اتاق امام(ع) گام برداشت. حضرت تلاش کرد تا برای احترام برخیزد؛ مأمون اشاره کرد که در بستر بماند. در نزدیکی بالش او نشست. هرثمه پس از درود مأمون از اتاق خارج شد. سکوتی ژرف چیره شد. خلیفه آن را شکست و گفت: «ای اباالحسن ! تب داری. سزاوار است که آب اناری بنوشی.» امام(ع) با صدایی ناتوان فرمود: « نیازی به آن ندارم.» _ باید بخوری! به جان خود قَّسَمَت میدهم! فرمانبری را صدا زد و دستور داد: «برایمان اناری بچین.» خادم، انار مرگ را آورد. پسر بشیر همچنان حیرت زده به رخدادها مینگریست. مأمون رو به او گفت: «بیا جلو. این را پوست بکن و دانه کن.» در این لحظه بود که او نقش خویش را در ترور حقیقت دریافت. او دستش را دراز کرد و با ناخنهایی بهسان ناخن گرگ، انار را گرفت. خدمتکاری جامی بلورین آورد. آن چنگالهای حیوانی، دانههای یاقوتی انار را در جام افکند. پودر سپید، بهسان سم افعی در آن فرومیریخت. کار پایان یافت. مأمون گوشهی کاسه را گرفت. ملاقهی مرگ را از دانههای آغشته با سم، پر کرد. امام(ع) زیر لب قرآن میخواند. ملاقهی دوم، سوم و ... امام(ع) به مردی نگریست که چهرهی قابیل را داشت گفت: « کافی است. به مقصودت رسیدهای!» با گفتن این سخن، چهرهاش را به طرف پنچرهای چرخاند که بر باغ انار گشوده میشد. پرتو کمرنگ پاییزی، شاخهها را فرا گرفته بود. مأمون برخاست. از شادی در درونش می رقصید؛ بهسان شادمانی گورکن، به هنگامی که جنازهی کودکی را میآورند. امام با دلیری به سوی سرنوشت رهسپار شد. دیگر سآیهای نبود. سراسر جهان ابری بود. زمان، همچون جویباری کوچک، با آوایی آرام از میان انارستان عبور می کرد. موج نگرانی، وجود آنهایی را که دلشان به عشق مرد پنجاه و یک سالهی حجازی می تپید، فراگرفت. مردان با دلهای شکسته، بر گرد شمعی حلقه زدند که به پایان نورافشانی خود میرسید. چشمها تر بودند. اشکهایی از سر خشم، پیمان و وداع سرازیر میشدند. یاسر، خدمتکار حضرت خشمگینانه فریاد برآورد: «نفرین بر گرگ عباسیان. نفرین بر گرگی که پوستین روبهان را پوشیده است!» آفتاب پاییزی رو به سوی مغرب داشت. آن روح بزرگ با آنکه مهیای کوچ بود، اما همچنان میدرخشید. امام(ع) با صدایی ضعیف، واژگان آسمانی را تکرار می کرد: «بگو اگر در خانههای خویش هم بودید، کسانی که کشته شدن در سرنوشتشان نوشته شده بود[ با پای خویش]، به قتلگاه خویش رهسپار می شدند.» امام(ع) پلکهایش را گشود و به یاسر فرمود: «کسی چیزی خورده است؟» _ با این حالی که شما دارید، چه کسی غذا میخورد؟ امام نیرویش را جمع کرد تا بتواند بنشیند. روحش بر پیکر رنجورش سنگینی میکرد؛ روحی که در آستانهی کوچ بود. _سفره را بیاورید! آنگاه رو به همنشینش کرد و گفت: «همه را صدا بزنید.» همه آمدند؛ نگهبان، تیمارگر چارپایان، خدمتکارانی از آفریقا و روم و همه بر گرد سفره نشستند. امام(ع) با چشمانی که از آن عشق و مهربانی میچکید، از همه احوالپرسی کرد ... هنگامی که همه سیر شدند و برخاستند، دیگر نیروی امام(ع) به پایان رسیده بود. پس بیهوش بر بالش خویش افتاد. غروب پاییز، فرجامین گداختهها، گرما را بر تپهها میپراکند. مرد حجازی به هوش آمد. آخرین نگاهش را به جهان سنگین از غمهای انسانی افکند، در لحظهی کوچ، زیر لب زمزمه کرد: «امر الهی سنجیده و بهسامان است.» و چشمانش را بست. خورشید آن روز خاموش شد. تاریکی غروب، بهسان خاکستر متراکم در افق اندوهگین افزون شد. مویههای عاشورایی برخاست. تاریکی بر کاخ سآیه افکند. قندیلها خاموش بودند. خورشید رفته بود و قابیل بر پیکر هابیل میرقصید. قابیل زمان، مأمون، آمد؛ با اشکهای تمساح گونهاش؛ تا بر پیکر بی پاسخ امام نعره زند: «نمی دانم کدام مصیبت بر من سنگینتر است؟ فقدان و هجران تو و یا تهمت مردم به من، که تو را کشتم؟!» یکی برای اطلاع دادن به محمد بنجعفر - عموی امام - حرکت کرد؛ اما با انبوهی گزمه روبهرو شد. دستور اکید بر عدم خروج از قصر صادر شده بود؛ هرکس و به هر دلیل که باشد! گردانها به حال آماده باش کامل درآمدند. جاسوسانی در میان لشکریان پراکنده شدند که شامهی سگ داشتند. تا بیست و چهار ساعت بعد، خبر در گذشت امام را اعلام نکردند. در پایان ماه صفر سال دویست و سه هجری قمری، آن روح بزرگ به آسمان پرگشود و مراسم شستشو بر طبق وصیتش انجام شد. مأمون به دنبال محمد بنجعفر و جمعی از خاندان ابیطالب فرستاد تا بیایند و گواهی دهند که حضرت به طور طبیعی جان سپرده است. با آنکه مأمون شیون می کرد و همه صدای او را شنیدند که پیش از مراسم غسل گفته بود: « آ رزو داشتم پیش از او میمردم» اما موضوع سم خوراندن به حضرت ، انگور مشکوک و آب انار زبانزد مردم شد. صبح روز سوم، پیکر را شستند و برای نماز به مسجد دهکدهی سناباد بردند. در هوای ابری خراسان که سه سال این مرد حجازی مهمانش بود، جنازه، با شکوه بسیار، بار دیگر به سوی کاخ حمید بنقحطبه رهسپار شد. زمین کنار گور هارون الرشید، پیکر را در برگرفت. خاک بر او ریختند. مأمون زمزمه کرد: شاید خدا [به خاطر این همجواری] هارون را ببخشاید! محمد بنجعفر (ع) غمگنانه اشک میریخت. به یاد برادرش افتاد که او هم در بغداد، مسموم چشم از جهان پوشید. چه سرنوشتی! هارون موسی(ع) را میکشد و پسر هارون، پسر موسی(ع) را! تشییع کنندگان برگشتند. تنها مأمون در کنار قبر ماند. سه روز روزه گرفت. با فرا رسیدن شب، مأمون به دنبال هرثمه بناعین فرستاد. آن شب، مأمون تنها تکهای نان و نمک خورد. هرثمه آمد و در برابر مأمون نشست. بوی خاک عطرآگین از قبر برمیخاست. اشکهای هرثمه جاری شد. مأمون پرسید: «ایا شب اول، رضا(ع) چیزی گفت؟» هرثمه نتوانست حقیقت را پنهان سازد و گفت: «به من فرمود: ای هرثمه! اینک لحظه کوچ من به سوی خداست. به پدران و نیایم میپیوندم. این سرکش، پیش از این هم تصمیم گرفته بود که با انگور و انار مرا مسموم کند.» مأمون با صدای بلند گریست و یا چنین وانمود کرد. خویش را بر قبر افکند و گفت: «وای بر مأمون از بیم خدا! وای بر او از بیم رسول خدا! وای بر وی از علی بنابی طالب! وای بر او از فاطمه! سوگند به خدا که این، زیانی آشکار است.» او در حالی که سعی می کرد نگاهش در نگاه هرثمه گره نخورد، گفت: «ای هرثمه! این سخن را پنهان دار و آن را نپراکن.» و پس از سکوتی سنگین گفت: «برو!» هرثمه برخاست تا به دهکده برگردد؛ اما به آنجا نرسید. روز بعد، پیکرش را در کنار جاده یافتند! مدتی نگذشت که مأمون، پسر هرثمه حاتم، را با حکمی به فرمانروایی ارمنستان و آذربایجان منصوب کرد! سه روز گذشت و روزه مأمون به پایان رسید. او اعلام کرد که می خواهد به سفرش برای رفتن به بغداد ادامه دهد. به گرگان که رسیدند، محمد بنجعفر - عموی امام هشتم(ع) - مسموم شد. اندکی بعد، پیکر بی جان حاتم هرثمه را در کاخ فرمانرواییاش یافتند! همانگونه که مأمون به سوی بغداد گام برمی داشت، آسیاب مرگهای مشکوک، مردانی را که بر پیمان خویش درست عمل میکردند، میبلعید؛ البته مردانی دیگر نیز منتظر بودند. بغداد، مهیا می شد تا به پیشباز نوهی منصور دوانیقی رود؛ نوهای که بار دیگر لباس رسمیاش را از رنگ سبز به مشکی - که شعار عباسیان بود - تبدیل کرده بود. تا کاخهای دیگری بر کنارهی فرات سر به آسمان بسایند و مالیات مردم قم چند برابر شود. اوضاع شهر بغداد دوباره به روزهای خوشگذرانی و بازرگانی برگشت. سواری که بر فراز گنبد سبز نشسته بود، با نیزهاش به افقی نشانه رفته بود که انقلابها از آنجا شعلهور میشدند. روزها و آب دجله به راه خود ادامه می دادند.   سر انجام مامون تصمیم به قتل امام گرفت، زیرا دریافته بود که به هیچ روی نمی تواند امام را آلت دست خویش قرار دهد، و عظمت امام و توجه جامعه نسبت به آن گرامی نیز روز افزون بود، و با تمام کوششهای مامون که مایل بود بر شخصیت اجتماعی امام لطمه یی وارد سازد، شخصیت و احترام امام روزاروز اوج بیشتری می گرفت، و مامون می دانست هر چه وقت بگذرد حقانیت امام و تزویر مامون بر ملاتر می شود، و از سوی دیگر عباسیان و طرفداران آنان از عمل مامون در واگذاری ولیعهدی خود به امام، ناراضی بودند و حتی به عنوان مخالفت در بغداد با «ابراهیم بن مهدی عباسی» بیعت کردند، و بدین ترتیب حکومت مامون از جهات مختلف در خطر قرار گرفته بود، لذا پنهانی در صدد نابودی امام بر آمد و او را مسموم ساخت تا هم از امام خلاصی یابد و هم بنی عباس و طرفدارانشان را به سوی خود جلب کند، و پس از شهادت آن گرامی به بنی عباس نوشت: شما انتقاد می کردید که چرا مقام ولایتعهدی را به علی بن موسی الرضا واگذاشته ام، آگاه باشید که او درگذشت، [46] پس به اطاعت من در آیید» (57)مامون می کوشید طرفداران و پیروان امام رضا علیه السلام از شهادت امام مطلع نشوند، و با تظاهر و عوامفریبی می خواست نایت خود را پنهان سازد و وانمود کند که امام به مرگ طبیعی در گذشته است، اما حقیقت پنهان نماند و یاران ویژه ی امام و وابستگان از ماجرا با خبر شدند. «ابا صلت هروی» که از یاران نزدیک امام رضا علیه السلام است، گفتاری دارد که چگونگی امور فیما بین مامون و امام، و سر انجام قتل آن گرامی را برای ما بازگو می کند: «احمد بن علی انصاری» می گوید از «ابا صلت» پرسیدم: چگونه مامون با آنکه به احترام و دوستداری امام تظاهر می کرد و او را ولیعهد خود ساخت، ممکن است به قتل او اقدام کرده باشد؟ «ابا صلت» گفت:مامون چون عظمت و بزرگواری امام را دیده بود اظهار احترام و دوستی می کرد، و او را ولیعهد خود نمود تا به مردم وانمود کند که امام دنیا دوست است، و در چشم مردم سقوط کند، اما چون دید بر زهد و تقوای امام لطمه یی وارد نیامد و مردم از امام چیزی بر خلاف قدس و تقوی ندیدند، و بهمین جهت مقام و فضیلت امام نزد مردم روزافزون شد، مامون از متکلمان شهرهای مختلف افرادی را گرد آورد به امید آنکه یکی از آنان در بحث علمی بر امام غلبه کند و مقام [47] علمی امام نزد دانشمندان شکست بخورد، و آنگاه بوسیله ی آنان نقض امام نزد عامه ی مردم مشهور شود، اما هیچکس از یهودیان و مسیحیان و آتش پرستان و صائبین و برهمنان و ملحدان و دهری مذهبان و نیز هیچ جدل کننده یی از فرقه های مسلمانان با امام سخن نگفت مگر آنکه امام بر او پیروز شد و او را به استدلال خویش معترف ساخت، و چون چنین شد مردم می گفتند: «به خدا سوگند امام برای خلافت اولی و شایسته تر از مامون است» و ماموران مامون این خبرها را برای او بازگو می کردند، و او سخت خشمگین می شد و آتش حسدش زبانه می کشید. و نیز امام علیه السلام از گفتن حق در برابر مامون پروا نداشت، و در بسیاری مواقع چیزهایی که ناخوشایند مامون بود می فرمود، و این نیز موجب شدت خشم مامون و کینه ی او نسبت به امام می شد، و سر انجام چون از حیله های گوناگون خود علیه امام نتیجه نگرفت پنهانی امام را مسموم ساخت» (58) و نیز «ابا صلت» که خود همراه امام بوده، و در دفن امام نیز شرکت داشته است می گوید در راه بازگشت از مرو به بغداد در طوس مامون امام را با انگور مسموم به قتل رساند. (59) پیکر پاک امام، در همان بقعه یی که هارون قبلا مدفون شده بود، در جلوی قبر هارون بخاک سپرده شد. واقعه ی شهادت امام رضا علیه السلام در روز آخر ماه صفر سال 203 [48] هجری بود و در این هنگام امام پنجاه و

نظرات شما عزیزان:

نام :
آدرس ایمیل:
وب سایت/بلاگ :
متن پیام:
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

 

 

 

عکس شما

آپلود عکس دلخواه:





نويسنده: بامدیریت خبری بسيجي و ايثارگر 8 سال دفاع مقدس و خادم ملت ایران عبدالصمدقرائتی تاريخ: سه شنبه 4 بهمن 1398برچسب:, موضوع: <-PostCategory-> لينک به اين مطلب

درباره وبلاگ

( پایگاه خبری عبدالصمد قرائتی(privacy policy) و سایت ایثار و مقاومت عبدالصمد قرائتی(privacy policy) ««از فرمایشات مقام معظم رهبری حضرت آیت العظمی خامنه ای دامت حفاظة »» در سخنرانی اولین روز هفته دولت در حضور ریاست جمهوری و هیئت دولت مورخه 2/6/91 (یکی از وظایف مهم پایگاه های اینترنتی تقویت وحدت ملی است ) ( پایگاه خبری عبدالصمد قرائتی(privacy policy) دارای شناسه ثبت جهانی یاهو به آدرس http://www.dnsw.info/gheraati.ir و همچنین شناسه ثبت جهانی در گوگل http://www.google.com/abuot/company http://www.webarbiter.com/fa/isaar.gheraati.irشناسه جهانی سایت ایثار و مقاومت عبدالصمد قرائتی(privacy policy) و رتبه جهانی آن در سایت وب آرمیتر sites©google.2012.gheraati.abdolsamad@iran.ir/links/phpمعرفی سایت ایثار و مقاومت عبد الصمد قرائتی (privacy policy ) مشتمل بر ۱۵۰ سایت اینترنتی در عرصه های مختلف ۱ - فناوری ۲- موشکی ۳ - سپاهی ۴ - بسیجی ۵ - پزشکی وسلامت ۶ - قضائی ۷- مجلس ۸ - موسسات و وزارتخانه ها ۹ - دانشجویی ۱۰- موسیقی اصیل ایرانی ۱۱ - ورزش و سلامت ۱۲ - سایبری ۱۳- علمی ۱۴-ائمه معصومین (امام هادی(ع) ۱۵ - آموزشی و تحقیقات و فناوری و ...... یکصد سایت دیگر جهت تحقیقات کاربران اینترنتی در داخل و بین الملل در فضای پاک (پیوندهای اینترنتی سایت ایثار و مقاومت عبد الصمد قرائتی (privacy policy ) ) لذا از کلیه کاربران داخل و خارج از کشور که متقاضی استفاده از فضای پاک اینترنتی جهت تحقیقات خود درکلیه اوقات شبانه روز و در عرصه های مختلف فوق الذکر می باشد می توانند به آدرس ذیل مراجعه و نهایت استفاده جهت تحقیقات خود در فضای پاک اینترنت ببرند http://www.isaar.gheraati.ir http://www.gheraati.ir http://www.esarm.ir و همچنین نیز می توانند در صورت تمایل در ۲۴ ساعت شبانه روز جهت(پیشنهادات و انتقادات و راهنماییهای مثبت خود از طریق ایمیل esarmir@yahoo.com در داخل و بین الملل با سایت مذکور ارتباط برقرار و تبادل نظر نمایند. من الله توفیق مدیریت سایت ایثار و مقاومت (privacy policy ) با کمال تشکر از کلیه کاربران اینترنتی داخل و بین الملل که با این سایت در تماسند . شماره ثبت ((شناسه ملی اینترنتی)) مدیریت سایت ایثار و مقاومت عبد الصمد قرائتی privacypolicy به شماره 3033459312613105 برای اطلاع کاربران داخلی و بین المللی میباشد. عنوان : معرفی سایت ایثار و مقاومت عبد الصمد قرائتی privacy policy بسم الله الرحمن الرحیم مدیریت سایت ایثار و مقاومت عبدالصمد قرائتی (privacy policy) و مسئول پایگاه اطلاع رسانی خبری و مردمی ایثار و مقاومت کد پایگاه ۸۹۱۲ بسم الله الرحمن الرحیم با عرض ادب و احترام ، حضور کلیه کاربران داخلی و بین الملل ، که از این سایت بازدید به عمل می آورند ، به استحضار کلیه آنها می رساند ، این سایت به ثبت ستاد ساماندهی پایگاهها و سایت های ایرانی درآمده و دارای مجوز قانونی میباشد ، و تنها هدف این سایت ارتقاء فضای پاک سایبری برای استفاده کلیه کاربران اینترنتی ، داخلی و بین الملل می باشد . مایلم که با افتخار و بالندگی هر چه تمام به استحضار کلیه کاربران داخلی و بین الملل برسانم . که این سایت ایثار و مقاومت عبدالصمد قرائتی (privacy policy) به ثبت و صدور شناسنامه بین الملل و جهانی به آدرس : http://www.dnsw.info/gheraati.ir درآمده است . که این نتیجه زحمات چندین ساله فعالیت سیاسی جنگ سایبری فعالان سیاسی و ایثار گری مدیریت سایت ایثار و مقاومت عبدالصمد قرائتی (privacy policy) می باشد . من الله توفیق این سایت جهت تمکین از فرمایشات مقام معظم رهبری جهت مبارزه فعالان بسیجی ایثار گر با جنگ نرم سایبری به سرکردگی استکبار جهانی و اسرائیل غاصب از سال ۸۷ شروع به فعالیت نموده و تا توان دارد از نظام جمهوری اسلامی ایران تا آخرین قطره خون در سنگر جنگ نرم با دشمنان دفاع خواهد نمود به حول قوه الهی کلیه حقوق این سایت ثبت شده ستاد ساماندهی کل کشور به آدرس : sites©google.2012.gheraati.abdolsamad@iran.ir/links/php برای مدیریت سایت عبدالصمد قرائتی privacy policy محفوظ می باشد . info@issar.gheraati.ir ان تنصرو الله ینصرکم و یثبت اقدامکم من الله توفیق از کلیه خوانندگان سایت و بینندگان آن در کلیه ایام التماس دعا دارم جهت هر گونه پیشنهاد و انتقاد و پیگیری گزارشات از سوی مردم شهید پرور و شیعیان بین الملل و جهان آمادگی کامل را دارد با کمال تشکر مدیریت سایت ایثار و مقاومت عبدالصمد قرائتی privacy policy ایمیل مدیریت سایت ایثار و مقاومت جهت دریافت پیشنهادات ، انتقادات ، راهنمایی های کاربران محترم در شبانه روز آمادگی دریافت ایمیل شما در داخل و خارج از کشور و بین املل را دارم emali: esarmir@yahoo.comhttp://www.gheraati.abdolsamad@iran.ir http://www.isaar.gheraati.ir آدرس سایت http://www.esarm.ir آدرس سایت http://www.sandp.ir/en/a/fa/isaar.gheraati.ir آدرس ایمیل مدیریت سایت : ایثار و مقاومت عبدالصمد قرائتی (privacy policy) emali: esarmir@yahoo.com gmail:esarmirc@gmail.com gmail:adgh.pp.iran@Gmail.com gmail:iran.gheraati@gmail.com آدرس های سرچ سایت ایثار و مقاومت در 400 موتور جستجوی گوگل و رتبه سنجی سایت مذکور و دیگر سایت ها از این طریق http://www.webarbiter.com/en/isaar.gheraati.ir http://www.webarbiter.com/fa/isaar.gheraati.ir http://www.uk.ask.com/puk http://www.wzeu.ask.com برای سرچ آدرس سایت مذکور در ایرانسل کلمه (عبدالصمد قرائتی در ایرانسل) را در گوگل سرچ نمایید ، بعدا شما سایت را مشاهده خواهید نمود تلفن : 09398548897 صندوق صوتی : 00989350001400 در ایرانسل با کمال تشکر مدیریت سایت ایثار و مقاومت عبدالصمد قرائتی privacy policy Http://www/google.termsofservice/isaar.gheraati.ir آدرس شناسه سرچ این سایت و سایتهای رتبه بالا در گوگل به وسیله آدرس فوق الذکر Service:powerbyhttp://www.yenwoo.com/wm/searchnumber.php کاربران محترم اینترنت می توانند برای مشاهدی(شناسه بین المللی) سایت ایثار و مقاومت عبدالصمدقرائتی(privacy policy ) و آمار ترافیک آپدیت شده و دیگر مشخصه های هویتی سایت.... به ادرسhttp://www.seo-analysistools.com/web/howtovanish.com مراجعه و سپس در مرورگر(analyze)سایت مذکور آدرس http://www.isaar30.ir سرچ نمایند آنگاه خودتان مشاهده نمایید. آدرس شناسه سرویس دهی (IT) در خصوص سایت ایثار و مقاومت عبدالصمد قرائتی به صورت (09398548897) سرچ در گوگل http://www,google.com/search?q=www.gheraati.abdolsamad%40iran.ir&btnG=search&sitesearch=&ie=uTf-8&oe=uTf-8 آدرس سرچ این سایت و سایتهای مختلف جهت بازیابی شناسه سیمیلر پیج در گوگل به وسیله ی آدرس فوق الذکر http://www.m.la.samsungapps.com/category/index.do?op=&ca=17797&m=none آدرس شناسه جهانی سایت ایثار و مقاومت به وسیله ی سرچ سامسونک موبایل در گوگل http://www.waps.samsungmobile.com/latinamerica.jsp?parm1=-true آدرس شناسه ی وب شاپ سامسونگ موبایل سرچ در گوگل http://www.wapsshop.gameloft.com/wifi/index.php?ms_sid=4 آدرس جدیدترین شناسه ی گیم لافت در وب شاپ سرچ در گول **************************************************************************** مدیریت سایت ایثار و مقاومت عبدالصمد قرائتی (Privacy policy)آمادگی دریافت (هر گونه پیشنهاد ، انتقاد ، راهنمایی....از طریق صندوق صوتی 00989350001400 دیتا مسیج سنتر را دارد) www.isaar30.ir آدرس ایمیل مدیریت سایت : ایثار و مقاومت عبدالصمد قرائتی (privacy policy) emali: esarmir@yahoo.com gmail:esarmirc@gmail.com gmail:adgh.pp.iran@Gmail.com gmail:iran.gheraati@gmail.com **************************************************************************************** [تصویر: fjj392b1yzwdd69pk8a.gif][تصویر: fjj392b1yzwdd69pk8a.gif][تصویر: fjj392b1yzwdd69pk8a.gif][تصویر: fjj392b1yzwdd69pk8a.gif][تصویر: fjj392b1yzwdd69pk8a.gif][تصویر: fjj392b1yzwdd69pk8a.gif][تصویر: fjj392b1yzwdd69pk8a.gif][تصویر: fjj392b1yzwdd69pk8a.gif] http://www.google.com/intl/en/policies/privacy/usaکالیفرنیا privacyequest@postini.com http://www.isar.gheraati.ir/link/Dump/ http://www.vitrin.irancell.ir/cgi-bin/Mobiweb/homepage/privacypolicy.cig http://www.us.m.yahoo.com/w/global/main?.intl=us&.lang=en www.esarm.ir آدرس اصلی سایت ایثار و مقاومت عبدالصمد قرائتی (privacy policy ) http://www.gheraati.abdolsamad @ iran.ir شناسه سایت ایثار و مقاومت در سرور(palringo) http://www.palringo.com/en/gb/terms-and-conditions شناسه سایت ایثارو مقاومت در گوگل http://www.google.com/recaptcha/lernmore http://www.nasdaqstockranking.com/ir-biosciences-holdings-inc-irbs.html www.google.com/m?q=www.388323901.ir http://www.wikimediafoundation.org/wiki/privacy_policy&ei=kd33toinfovk_abwoon2dq&ct=np&whp=3489شناسه ثبت سایت ایثار و مقاومت عبد الصمد قرائتی در ویکی مدیا http://www.google.com/m/ig?sa=n http://www.google.com/gwt/x?q=policies.isaar.ir http://www.info.yahoo.com/privacy/us/yahoo/search/details/htm/ http://www.amazon.gheraati.ir ) در سرور قدرتمند آمازون و آپاچی privacy policy شناسه سرور اختصاصی سایت ایثار و مقاومت عبدالصمد قرائتی( http://www.statscrop.com/www/esarm.ir/ http://www.fa.wikipopia.org/gheraati.ir http://www.gheraati.statmyweb.com/s/ http://www.relatedurls.com/privacy policy.com http://www.iranlinker.ir/component/search/?searchword=isaar.gheraati.ir&searchphrase=all&Itemid=888 (privacy policy)ثبت سایت ایثار و مقاومت عبدالصمد قرائتی در بانک اطلاعاتی سایت ( ایران لینکر) و نمایش آن به صورت جهانی http://www.w3.org/comsortium/lega/privacy-sTatement-20000612#public-sTatement-20000612#public جهت سرویس دهی سایت ایثار و مقاومت عبدالصمد قرائتی (w3.org) سرور خدماتی جهانی و امتیاز بندی جهانی آن در اینترنت (privacy policy) http://www.amazon/gp/help/customer/display.html/ref=footer_privacy?ie=UTF8&no0deid=468496 (privacy policy)آی پی سایت ایثار و مقاومت عبد الصمد قرائتی (USA) در سرور اختصاصی آمازون و نمایش جهانی آن http://www.jiumang.com/alexainfo/gheraati.ir http://www.alexa.com/help/privacy سرور خدماتی و اختصاصی الکسا جهت رتبه بندی جهانی سایت ایثار و مقاومت در ترافیک سایت های بین الملل http://www.prchecker.info/cheek_page_rank.php طریقه سنجش پیج رنک سایتها و بین الملل در سرور فوق الذکر در گوگل http://www.tarjoo.ir/ads?p=www.isaar.gheraati.ir&type=web شناسه ثبت سایت ایثار و مقاومت عبدالصمد قرائتی (privacy policy) در موتورهای قدرتمند جستجو گر ایرانی و برای سنجش دیگر سایت ها شناسه سایت ایثار و مقاومت عبد الصمد قرائتی در بانک اطلاعاتی ثبت پایگاه های مجوز دار اینترنتی (ایران لینکر) http://www.w3.org/consortium/legal/privacy-statement-20000612#public http://www.info.yahoo.com/privacy/us/yahoo/details.html http://www.dnsw.info/gheraati.ir http://www.google-search.nayabkala.ir/src_ privacy_ policy.html http://www.groups.yahoo.com/group/shadine/join http://www.jiumang.com/alexainfo/geraati.ir http://www.jiumang.com/alexainfo/endadtehran.ir http://www.rank.ir/Privacy.php http://www.google.com/m/search?site=universal&q=gheraati.alexa.com http://www.code.google.com/soc/ http://www.siteanalytics.compete.com/gheraati.ir/?metric=uv لینک مستقیم تلویزیون آنلاین(پخش ۱۵ کانال دیجیتال + ۱۵کانال رادیو زنده + کلیه اماکن متبرکه )http://www.4jok.com/tv http://www.4jok.com/tv http://www.takkhal.net/tv/index.htm esarmir@yahoo.com) http://www.google.com /gwt/x?client=ms-samsung&source=m&u=http://www.isaar.gheraati.ir/&=wsi=1f93f0af4567de17&ei=hytptrslhptj1qbk37dndg&wsc=eb&ct=pg1&whp=30 شناسه گیم لافت مدیریت سایت ایثار و مقاومت (عبدالصمد قرائتی privacy policy): https://www.wapshop.gameloft.com/wifi/cc_action.php?mail=esarmir@yahoo.com&password=2570109282&card_holder=www.esarm.ir/card-number=... http://www.info.yahoo.com/privacy/us/yahoo http://www.m.samsung.com/in/news http://www.webarbiter.com/en/isaar.gheraati.ir http://www.uk.ask.com/puk http://www/google.termsofservice/isaar.gheraati.ir Service:powerby http://www.yenwoo.com/wm/searchnumber.php http://www,google.com/search?q=www.gheraati.abdolsamad%40iran.ir&btnG=search&sitesearch=&ie=uTf-8&oe=uTf-8 http://www.m.la.samsungapps.com/category/index.do?op=&ca=17797&m=none http://www.waps.samsungmobile.com/latinamerica.jsp?parm1=-true http://www.wapsshop.gameloft.com/wifi/index.php?ms_sid=4 http://www.pressabout.us/isaar.gheraati.ir http://www.statscrop.com/keyword-ranking-analysis/domain/osake.jpg&ei/isaar.gheraati.ir http://www.mywot.com/enssorecard/isaar.ir/feedhttp://www.d2c.infogin.com/en-gb/lnk00/=esarm.blogfa.com http://www.Privacy.microsoft.com/library/toolbar/3.0/search.aspx&ei=2YAHOO:http://www.esarm.mail.google.com/supportin http://www.mail.google.com/mail/help/intl/en/mobile.html http://www.google.com/a/help/intl/en/security/terms/new_privacy.html http://m.google.com/static/en/privacy.html gheraati.abdolsamad@gmail.com adbdolsamad.gheraati@iGoogle.com Email:www.adbdolsamad.gheraati_1966@yahoo.com www.abdolsamad.ghreaati@Gameloft.com http://www.support.microsoft.com/kb/318380/ MSN:Mobile:http:www.ent.mobile.msn.com/en-us/ post:ILktoronk:interneti:[privacyreQuest@postini.com] postin:support:portaL:http://www.president.ir/Fa/?ArtID=26889 sandoghsoti:daryaft:PAYAM:00989350001400/ Post:ilktoronkiran:gheraati.adolsamad@iran.ir#http://www.samandehi.ir/help/menunews.html#.http://www.samandehi.irmainuMenu.htm http://www.wapsshop.gameloft.com/wifi/index.php?ms_sid=4 http://www.pressabout.us/isaar.gheraati.ir www.gheraati.abdolsamade@iran.ir Modiriat site khabai isaar va moghavemat www.gheraati.abdolsamade@iran.ir Modiriat site khabari isaar va etlaa resani moghavemat POST:ILKTORONKIRAN:gheraati.abdoLsamad@iran.ir مدیریت سایت ایثار و مقاومت و پایگاه خبری واطلاع رسانی مردمی کد پایگاه:8910http://www.mywot.com/enssorecard/isaar.ir/feed http://www.d2c.infogin.com/en-gb/lnk00/=esarm.blogfa.com http://www.Privacy.microsoft.com/library/toolbar/3.0/search.aspx&ei=2YAHOO:http://www.esarm.mail.google.com/supportin http://www.mail.google.com/mail/help/intl/en/mobile.html http://www.google.com/a/help/intl/en/security/terms/new_privacy.html http://m.google.com/static/en/privacy.html gheraati.abdolsamad@gmail.com adbdolsamad.gheraati@iGoogle.com Email:www.adbdolsamad.gheraati_1966@yahoo.com www.abdolsamad.ghreaati@Gameloft.com http://www.support.microsoft.com/kb/318380/ MSN:Mobile:http:www.ent.mobile.msn.com/en-us/ post:ILktoronk:interneti:[privacyreQuest@postini.com] postin:support:portaL:http://www.president.ir/Fa/?ArtID=26889 sandoghsoti:daryaft:PAYAM:00989350001400/ Post:ilktoronkiran:gheraati.adolsamad@iran.ir#http://www.samandehi.ir/help/menunews.html#.http://www.samandehi.irmainuMenu.htm www.gheraati.abdolsamade@iran.ir Modiriat site khabai isar va moghavemat www.gheraati.abdolsamade@iran.ir Modiriat site khabai isaar va moghavemat www.gheraati.abdolsamade@iran.ir Modiriat site khabai isaar va moghavemat http://www.webmester.gheraati.com

نويسندگان

لينکهاي روزانه

جستجوي مطالب

طراح قالب

© All Rights Reserved to esarm.LoxBlog.Com | Template By: NazTarin.Com