در خصوص اعتقاد به غیبت امام دوازدهم دیدگاه امروزی شیعه دوازده امامی این است که بحث مهدی، دوازده امام، قائم آل محمد و غیبت از زمان پیامبر مطرح بودهاست و چنانچه محمد حسین طباطبایی میگوید طبق احادیث، پیامبر دقیقاً مشخص کرده که مهدی پسر امام یازدهم خواهد بود.[۵۳] این دیدگاه ظهور افراد و فرقی را در سدههای اول و دوم که خود را مدعی مهدویت دانسته، به عنوان قائم آل محمد قیام کردهاند یا باور به غیبت یکی از پیشوایان داشتهاند را مؤید نظر خود میداند. بنا بر این دیدگاه موضوع غیبت مهدی از قبل نزد شیعیان مطرح بودهاست. برای نمونه به گفتهٔ طبرسی یکی از محدثان شیعه به نام حسن بن محبوب که در عصر امامان پنجم ششم شیعه، محمد باقر و جعفر صادق، میزیسته در احادیث کتاب خود به نام «مشیخه» از دو غیبت کوتاه و طولانی قائم آل محمد یاد کردهاست.[۵۴]
در مقابل، دیدگاه مستشرقان قرار دارد که از یک سو منشاء باور به مهدی و غیبت را از فرق منشعب از کیسانیه و واقفیه میدانند[۵۴][نیاز به کنترل منبع] و از سوی دیگر بر این نظرند که باور به دوازده امام و اینکه امام دوازدهم همان مهدی موعود است بطور تدریجی در میان شیعیان تکامل یافت.[۵۵][۵۶][۵۷]
در خصوص روند شکلگیری اعتقادات شیعه دوازده امامی، به گفتهٔ امیرمعزی در دورهٔ حیرت حتی در مورد تعداد امامهای شیعه در میان نویسندگان شیعه اختلاف نظر بودهاست.[۱۱]ابوجعفر برقی (وفات ۲۸۰ ق /۸۸۷ یا ۸۹۳ میلادی)، در فصل اول کتابش، که اختصاص به تفسیرهای مختلف از اعداد دارد، به اعداد ۳ تا ۱۰ میپردازد، اما در مورد عدد ۱۲ چیزی نمیگوید. یا هم عصر او صفار قمی (۲۹۰ ه.ق. / ۹۰۲ م.) در کتابش بصائر الدرجات تنها ۵ حدیث از میان دو هزار حدیث کتابش، در مورد تعداد امامان به امام دوازدهم اشاره میکند.[۱۱] ایتان کولبرگ نیز آثار نویسندگان امامیه هم عصر وفات حسن عسکری (مثال ابن برقی و صفار قمی) را بررسی میکند و چنین بیان میکند که «نبود عقاید خاص شیعه دوازده امامی در این آثار، احتمالاً به این معنا میباشد که اعتقاد به دوازده امام تا آن زمان هنوز جزء اصول اعتقادی امامیه درنیامده بود.»[۵۸]
آثار بجا مانده از آن زمان شیعه چنین مینمایاند که شیعیان در ابتدا پیشبینی نمیکردند که غیبت امام غائبشان مدت زیادی ادامه داشتهباشد. اما زمانیکه غیبت امام شیعیان طولانی شد و حجت بن حسن ظهور نکرد٬ شیعیان بتدریج امام پنهان را همان مهدی موعود پنداشتند. از حدود سال ۲۹۵ ه.ق./۹۰۸ م. بود که شیعیان متوجه گشتند که اوضاع غیرعادیتر از چیزی است که در ابتدا میپنداشتند و امام حاضری در آینده نزدیک وجود نخواهد داشت و پرسش در مورد تعداد قطعی امامان مورد بحث شیعیان قرار گرفت. از این زمان است که حدیثها مبنی بر اینکه تعداد امامان دوازده نفر میباشد بر سر زبانها افتاد.[۵۹]
سید حسین مدرسی با تایید تکامل تدریجی اعتقادات شیعیان در باره اعتقاد به دوازده امام مینویسد:
از راویان سنّی حدیث، گفتاری منسوب به پیامبر رسیده است که بر اساس آن دوازده خلیفه پس از او خواهند بود که همگی از قبیله قریش هستند... این گفتار خیلی پیش تر از غیبت امام دوازدهم شیعیان در سال ۲۶۰ هجری رواج داشته است... بنابرین هیچ کس نمیتواند ادّعا کند که این گفتار به هیچ عنوان نوشته امامیه در دوران پس از غیبت بوده باشد. در واقع هیچ شاهد مکتوبی از دهههای آخر سده سوم هجری وجود ندارد که نشان دهد این گفتار هیچ گاه توجه راویان شیعه حدیث را جلب کرده بوده باشد یا کسی در جامعه شیعه فکر کرده باشد که این حدیث میتوانسته مربوط به آنها بوده باشد.
بنابر نظر امیرمعزی تنها از زمان شیخ کلینی بود که اعتقاد به وجود امام دوازده در منابع شیعه به تواتر به چشم میخورد. پذیرش این دیدگاه در ابتدا با مقاومت بسیاری از سوی خود شیعیان مواجه بود. در مقدمه کتاب الغیبة به قلم ابن ابی زینب نعمانی، نویسنده تأسف میخورد که اکثریت شیعیان امام دوازدهم را نمیشناسند و حتی وجود او را قبول ندارند. ابن بابویه (شیخ صدوق) مشاهدات مشابهی دارد هنگامی که او با سیل سؤالات شیعیان خراسان مواجه شده بود که از هویت امام دوازدهم میپرسیدند.[۱۱]
به گفتهٔ ساچادینا[یادداشت ۱] در مواجهه با چالش فقدان امام حاضر شیعیان با دو رویکرد حدیثی و کلامی به تبیین نظریه غیبت برخاستند.[۶۱] کلینی (و. ۳۲۹ ه.ق. / ۹۴۱ م.) در احادیث باب غیبت کتاب اصول کافی که در خلال این دوره گرد آوردهاست به موضوع غیبت و علت آن پرداختهاست.[۶۲] بخصوص نعمانی در کتاب الغیبه به تبیین نظریه غیبت از طریق احادیث پرداخت و او برای نخستین بار اصطلاحات «غیبت صغری» و «غیبت کبری» را به کار برد.[۶۳] پس از وی ابن بابویه (و.۹۹۱-۹۹۲) در کتاب کمال الدین در خصوص گردآوری احادیث مربوط به امام دوازدهم و غیبت وی کوشید.[۶۴] از دیگر سو متکلمان از جمله شیخ مفید (و. ۴۱۳ ه.ق. / ۱۰۲۳ م.) و شاگردانش بخصوص سید مرتضی (۱۰۴۴-۱۰۴۵) به تدوین نظریات کلامی امامت جهت تبیین ضرورت وجود امام زنده در شرایط غیبت پرداختند.[۶۵] به نوشتهٔ ورنا کلم[یادداشت ۲] مرگ علی بن محمد سمری، آخرین نائب امام غایب، و آغاز دوره غیبت کبری بار دیگر حیرت را در میان شیعیان برانگیخت. آنها نهایتاً در سدهٔ پنجم به تبیینی عقلی در کلام شیعه از غیبت امام دست یافتند.
نام، القاب و کنیه
به گفتهٔ ایتان کولبرگ قدیمترین سند اعتقادی شیعه که به امام دوازدهم شیعه اشاره دارد دو کتاب تذکرهای دینی فرقالشیعة حسن ابن موسی نوبختی و کتاب المقالات والفرق سعدابن عبدالله قمی میباشند. در این دو کتاب که در حدود سال نهصد میلادی (حدود ۲۸۷ ه.ق.) تألیف شدهاند، به هیچ وجه دلالت ندارد که نام امام دوازدهم در آن زمان مورد اتفاق امامیه بودهاست، در این دو منبع به روشنی بیان شدهاست که این نام رازی است که نباید فاش گردد. تنها اعضای فرقهای دیگر او را «محمد» میخواندند. در هر صورت این نام توسط امامیه باید خیلی زود پذیرفته شده باشد، زیرا متکلم اهل سنت، ابوالحسن اشعری (۳۲۴ ه. /۹۳۶ م.)، در مقالات الاسلامیین امامیه را کسانی معرفی میکند که اعتقاد دارند محمد ابن حسن امام همان امام غائب میباشد[۱۰۲] ساچادینا به روایاتی در شیعه اشاره میکند که اعلان نام امام دوازدهم را منسوب به زمان نایب دوم ابوجعفر میداند.[۱۰۳] بنا بر روایات شیعه حجت بن الحسن هم نام و هم کنیه با محمد پیامبر اسلام است. از محمد پیامبر اسلام، حدیثی با این مضمون نقل شدهاست: «مهدی از نسل من است. نام او نام من و کنیهاش، کنیهٔ من است.» به گفتهٔ مادلونگ، این حدیث توسط طرفداران مختار ثقفی و شیعیان کیسانیه برای محمد حنفیه، فرزند علی ابن ابی طالب و امام شیعیان کیسانیه جعل شده بود.[۳۷]
شیعیان از بردن نام اصلی او نهی شدهاند. هدف این کار در منابع شیعه مانند کلینی، نعمانی و ابن بابویه (شیخ صدوق) حفاظت از منجی از خطری که متوجه او از جانب بنیعباس است، ذکر شدهاست.[۱۱] اما این اصل بهطور همه جانبه توسط شیعیان رعایت نمیشد. برای هماهنگ سازی افکار در این زمینه، کوششی در قالب این توضیح به عمل آمدهاست که قائم دو نام دارد: یکی احمد که نام شناختهشده او است و دیگری محمد که مخفی است.[۱۰۴] نامهایی مانند مهدی (هدایتشده)، منتظر (کسی است که انتظارش را میکشند)، صاحب الزمان، بقیه الله، و از همه بیشتر قائم به معنی قیام کنندهاست.[۱۱] نام دیگر او حجت است. این نام به معنی اثبات وجود خدا در میان زمینیان است (یا کسی که به واسطهٔ او خدای غیر قابل دسترس در دسترس قرار میگیرد).[۱۰۵]
دیدگاه اهل سنت
با توسعه دکترین مهدی در نزد شیعیان، فقه سنت سعی نمود تا از اعتقاد به مهدی فاصله بگیرند.[۱۱۷] با وجود حمایت از اعتقاد به مهدی توسط بعضی محدثین مهم اهل سنت، اعتقاد به مهدی هیچگاه بعنوان مبانی اصلی فقه اهل سنت در نیامدهاست. در اعتقادات اهل سنت به مهدی اشاره شدهاست، ولی بصورت نادر. بسیاری از علمای مشهور اهل سنت مانند محمد غزالی از بحث کردن در مورد این موضوع اجتناب کردهاند. البته به گفته مادلانگ این اجتناب کمتر بخاطر عدم اعتقاد به مهدی[۳۷] و بیشتر (بگفته رضا اصلان بخشی) بخاطر برنیانگیختن شورشها و جنبشهای اجتماعی بودهاست.
نظرات شما عزیزان: